هرنفس دم میزنم عطربهاری تازه را
پای منت میبرم گشت وگذاری تازه را
چون توانم.لحظه ی ازیاداوغافل شوم
منکه بستم بادل وجانم قراری تازه را
گرچه آغوش محبت رابه رویم بسته است
رهنوردی میکنم با دل مراری تازه را
ذره ی نقصان ندارد مهر من باعشق آو
اوبهاری کرده درمن روزگاری تازه را
پیام بازدیدکنندگان
دیدگاه و پیام شما